وقتی موعد جشن هامون میرسه .... جای خالی کسرا بیشتر و بیشتر به چشم میاد.
خوبی کسرا در اینه که مال هیچکس نیست....مال هیچکس...
هیچکس هم نمیتونه ادعا کنه که بیشتر از دیگران تملک معنوی و احیاناْ مادی نسبت به اون بهشتی روان داره.
این وبلاگ یک وبلاگ تفریحی....سیاسی و یا نژادی نیست که چپ و راست توش پیغام و پسغام بزارن.......برای من اینکه اونائی که میان و با من تماس میگیرن و یا به آدرس email کسرا نامه میزنن کارها و نوشته هامو تائید میکنن کفایت میکنه .
این ویلاگ جائی هست که سردرش نام کسرا وفاداری رو به افتخار در آغوش گرفته و من که افتخار این رو دارم که فقط چند بار اون هم خیلی اندک در جوار اون بزرگ مرد نشستم و از حرفها و اعمالش سیراب که نه...بلکه تشنه لب تر شدم...سعی میکنم در اینجا از کسرا و برای کسرا مطالبی هرچند ناچیز و احیانا قاصر از بیان گوشه گوشه زوایای اون مرد بزرگ بنویسم.
در اصل بیشتر برای دل خودم.....و هرآنچه به نظرم مناسب بیاد و احساس کنم اگر کسرا بود اوهم راضی میبود برای اعلام و نوشتن...مینویسم.
حال اگر این نوشتن خوشآیند باشد برای دیگران و یا ناراحت کننده ...... آنچنان مهم نیست....چون خوشایند دیگران و یا ناراحتیشان تاثیری بر دنیا و آخرت من نداره.....
پس هرآنچه میخواهم مینویسم.باشد که راهی به سوی بیشتر شناختن همدیگر و فهمیدن آنچه کردیم و میکنیم باز بشه.
ایدون باد.
پیشتر از سایت یتااهو نوشتم....از یادگار کسرا.....به خاطر بهتر شدنش...و اینکه بشه کاری رو که اون بزرگ مرد شروع کرد و جوانان برومند زرتشتی ادامش دادند.....ادامه داد و اون سایت روز به روز بهتر بشه.
به همین منظور و برای اینکه شادباشی گفته باشم از جنس کسرا به جشن مهرگان......شعری رو که در سایت یتااهو به همین مناسبت قرار داده شده رو با همون ترکیب و کیفیت برای دوستداران مهر و مهرورزی میزارم.
شاید درحضور گل سرخ ویا شاید بر بشت بامی قدیمی و خاکی و شاید آنجا که رویاها سر از خاک زمین تشنه آرزو بر می آورند و یا شاید همینجا در اتاق خاطره هایم !
مهرگان مبارک باد
دلخسته خسته از این روزهای تار
بنشسته در ابتدای خودم
گریه میکنم.
نه همدمی که قصه ام بر اوبازگو کنم
نه روزنی که از این سیاه سترون برون شوم.
ابری سپید میگذردبرسیه زمین
من آه میکشم
شاید بشوید این همه نیرنگ و ننگ را
دستان خیس ابر
هرچند
سیلابها گذشت و زمین پاک تن نشد.
ابر آمد وبی لحظه ای دریغ
آغوش جمع کردو به سرعت فرار کرد
کاین ننگ و داغ که من بینم اینچنین
حتی به دست سیل نوح هم از جا نمی رود .
مهرگان به همه انسانها مبارک.
اشکالی نداره ... توی همه جوامعی که اقلیت هستن آدمهای ناجور پیدا میشن.اصل این هست که بتونیم اهل رو از نااهل تشخیص بدیم و کاری رو انجام بدیم که فکر میکنیم درست هست.
من آقای وفاداری رو میشناختم.خیلی نه...اندک....از اون وقتی که توی un بود.آدم خیلی رک ولی مهربانی بود. همه دوستش داشتن.
من به حرفهائی که زدین توجه کردم. آقای وفاداری مال همه هست.حتی مال منی که بیشتر از ۲ ساعت ندیدمشون.
یه یادگاری هم به من داد. یه خودکار خیلی زیبا. خداشون رحمت کنه.
کاش در کنارم بودی، کاش میتوانستم تو را در آغوش بگیرم و
نوازش کنم.....در این دنیا تنهای تنهایم ... بی نفس می روم با
همان پاهای خسته، در جاده ای که به آن سوی غروب خورشید
ختم شده است.
کسرا وفاداری بزرگ بود. در زمان وفاتش نبودم که برای مراسمش بیایم.
لطفا در صورت امکان آدرسی از مکان به خاک سپرده شدن ایشان به من بدهید تا بر سر مزارش خویش را سبک کنم.شماره خودم را به آدرس ایملی که برای کسرا نوشتید میفرستم. اگر میتوانید عکس هم از ایشان در سایت بگذارید.
در پرده شلوغی زندگی ....... ناله ها برمیاد ......مست باش که خلوت کوچه های انتظار راببینی.....
امروز سالروز تولد " جبران خلیل جبران " است. نویسنده مسیحی که نه تنها از مفاخر ادبی کشور لبنان که از افتخارات دنیای فرهنگ است. جبران در ۱۵ سالگی سردبیر مجله الحقیقه شد و البته در ۴۷ سالگی هم درگذشت.
به من هم سری بزن.......
سهراب به همه تعلق دارد. مثل سعدی , مثل حافظ, مثل بیستون وتخت جمشید , مثل نقش رستم و تخت سلیمان و بیشمار داشته هایی که متعلق به تمام ایرانی ها است.
و این است که اجازه می دهد هر کدام از ما بتوانیم سهراب را به گونه ای وصف کنیم که دیگری هم نتواند به آن اعتراض کند.
من می توانم سهراب را بنویسم .... می توانم سهراب را بسرایم .... همانطور که دیگران از بی شمار دریچه های دید خود به او نگریسته و او را گفته اند.
سهراب مثل یک حریر نرم است و مثل آب جاری. یک شاعر طبیعت که انگار از دل درخت بیرون آمده است که اینطور سبز است و پر از اکسیژن زندگی.
شادباش بر مهرگان .
مرا هم از دیدارت محروم نکن.