بعد از کلی وقت، زمانی شد که دوباره چند خطی را در اینجا بنگارم .
اما افسوس که خوش خبر نیستم.
گوئی برای کسرا و خانواده و دوستانش زمان غم پایان ناپذیر است، هر چند که کسرا برابر بود با شادی و شعف و نگرانی ها و غم و اندوهش را شاید آنانی که نزدیکترش بودند میدیدند و احساس میکردند.
باری...
دو روز پیش در سوگ برادر همسر کاوه، برادر کسرا نشستیم.
روحش شاد، به شادی همان چهره ای که داشت و با وجود رنج و بیماری که در درونش با آن میجنگید، لبخند ازگوشه لبانش پاک نمیشد.
به بهرخ و کاوه تسلیت میگوئیم، هرچند که در آئین ما، تسلیت و لباس سیاه معنائی ندارد، چون آنکه برای ما، مرگ راهیست برای بازگشت به اصل خویش در کنار پروردگارمان.
روحش شاد و قرین رحمت پروردگار .
ایدون باد