حرفهای آرش مهربان چو از دل برآمده....لاچرم بر دل مینشیند....بخوانید و انصاف بدهید که کسرا چه میخواست و حال برایش چه میکنند .
به کجا به کجا چنین شتابان، گون از نسیم پرسید.
دل من گرفته زینجا، هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟
همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم، به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم.
سفرت بخیر اما، تو دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را.
هر وقت می خواست برود مسافرت همه کارهایش را با حوصله و دقت به من می گفت، تا چیزی از قلم نیفتد. این بار رفت پاریس تا هم خانواده اش را ببیند و هم عمل آنژیوگرافی انجام دهد. از آنجا با من تماس گرفت، نا آرام بود و این بخاطر استرس عمل، طبیعی بود. ولی یک چیز عجیب:
کسرا می خواست برایم وصیت کند:
از همه چیز گفت مثل همیشه دقیق، چه کسی در مراسمم صحبت کند و چه کسی حرف نزند. حتی اینکه کدام عکسش را در مراسم بگذارم و ...
گفتم دکتر این حرفها چیه میزنی من ناراحت میشم. کسرا گفت نه آرش تو همه چیز من را می دانی و دوست دارم از وصیت من هم آگاه باشی.
ولی مطلبی که بسیار روی آن تاکید داشت گرفتن سالگرد تولدش بود. همان کاری که کسرا برای مادرش انجام داد یعنی گرفتن سالروز زایش نه سالروز مرگ.
خوب یادم هست دکتر کسرا وفاداری هر سال برای برگذاری بزرگداشت مادرشان بانو مهرانگیز و برگزار نکردن سالگرد درگذشت چقدر با دیگران بحث می کرد.
حق با کاوه برادر کسرا است، من کسرا نیستم، ما کسرا نیستیم! بله هیچ کس کسرا نیست.
خلاف جریان بودن، سنت شکن بودن و دهن بین نبودن و ... ما کسرا را آفرین می گفتیم برای انجام این کارها، ولی حال که نوبت به ما رسیده، نمی توانیم سالروز مرگ نگیریم چرا که مردم چه خواهند گفت! تازه این خوش بینانه ترین دلیل هست.
بیایید کسرا را برای خودش دوست داشته باشیم نه برای ...
کسرا به من گفت، و من به شما: برای من سالروز مرگ برگذار نکنید.
آرش
میدونیم !
ولی کو کسی که فقط کسرا رو به خاطر خودش بخواد!
تعدادشون از انگشتای یک دست کمتره!
این طور نیست؟!!!
کفتارانی اینگونه بیشمارند...
نمی دونم شاید جمع روز ۲۶ اردی بهشت را برای دل گرمی خودمان برگزار می کنیم...
در برابر آنچه امروز از کسرا و اندیشه او سخن میگوید چه می توان گفت و بر روی چه چیزی می توان انگشت اشاره نهاد؟
اندیشه ای که روشن و صادق است و ساده و بی ریا و آن اینکه : بیایید زندگی کنیم و بسازیم و اسیر بداندیشی های خود نشویم و به مرگ نیدیشیم و لحظات عمر را صیقل بزنیم و نیکی های خود را به زندگی هدیه کنیم.
کسرا وفاداری امروز نیست تا دوباره از نیکی سخن بگوید و خود را وقف دوباره آن کند و زشتی ها را کمرنگ کند تا کام در دهان بگیرند و سخن نگوید اما چه باک...
آرش و اسفندیار عزیز نگران نباشید که عده ای به قصد پررنگ کردن حضور یخ زده شان قصد دارند برای کسرا مراسم سالگرد ی را برپا کنند که او از آن نفرت داشت اما دوباره چه باک که درمراسمی که اندیشه کسرای عزیز در آن حضور ندارد کسرایی هم وجود ندارد که بخواهند برای او سالگردی برپا کنند.
برای دوستداران واقعی و صادق کسرا او تنها در لحظاتی حضور دارد و مثل همیشه لبخند به لب دارد که شادی و نور در همه جا جریان داشته باشد.
پس آسوده باشید که بددلان سرگرم بازی شده اند که تنها بازیگران هوس باز و شکست خورده آن خودشان هستند.
جاودانه باشید...
هر کسی که کسرا را به خاطر خودش و ایده آلهاش بخواد کاری را میکنه که اون دوست داشت.سالروز تولد کسرا وفاداری که در یزد برگزار شد چنان بود که گویی روحش در لحظه لحظه این مراسم حضور داشت شاید برای آنکه همه می دانستیم که او اینچنین دوست داشت و ما نیز تا زمانیکه هستیم سالروز تولد کسرا وفاداری را با یاد او سپری خواهیم کرد چه مراسمی باشد و چه نباشد.
همکیشان عزیز مر گ یعنی رفتن از خاطره ها یعنی اسم او را نیاوردن که متاسفانه بسیاری می خواهند که او از یاد ها برودبه همین خاطر به هر بهانه ای که باشد باید از اویادی کنیم سال گرفتن هم بهانه ای بیش نبود و من به شخصه یکی از طرفداران این مراسم بودم.
با درود به تمام ایرانیان
سوزان عزیز در کدام فرهنگ لغت، مرگ (رفتن از خاطره ها یا اسم او را نیاوردن) معنی شده؟!
فرزانگان همیشه در دلها می مانند (حتی اگر اسم شان در قسمت فرزانگان... نیامده باشد)
به نظرم ما باید برای اعتقادات درگذشته ها احترام قائل باشیم، مثلا برخی می گویند بعد از مردنم پول مراسم صرف خیریه شود و ...
کسرا خواسته بود به بهانه سالگرد تولد یادی از او شود و واقعا از سالروز مرگ و مراسم کلیشه ای بیزار بود و این چیز پنهانی نبود، همه ما می دیدیم که او برای مادرش چه می کرد.
شاید حق با برادر کسرا باشد: وقتی کسی مرد هیچ تضمینی نیست آن گونه که خواسته عمل شود!